نوشتهها
دسته بندی ها
اگر به مقدار سرد شدن یک فنجان قهوه مجال بازگشتن به گذشته را داشته باشم ،میانه ی شانزده سالگی ام پیاده می شدم. همان سال هایی که تنهایی هایم را رمان ها و مجلات خانوادگی پر می کرد و من هم می شدم قهرمان قصه هایشان و اینگونه بود که هر شب در رویاها ی شبانه ام بارها سرنوشتم تغییر می کرد.
اگر که فرصت بازگشت بود به کلاس دهم برمی گشتم و همه چیز را از نو رقم می زدم دیگر اجازه نمی دادم مهر و محبت معلمی اینگونه سرنوشتم را دستخوش تغییر کند.
اشتباه نکنید صد در صد که معلمان عزیر سفیر عشق و مهربانی هستند، ...
58 بازدید
4 likes
خانم خبرنگار روبهرویم نشسته و مدام با فنجان قهوهاش بازی میکند. نه آن را مینوشد و نه میگذارد فنجان بیچاره به حال خودش باشد. گاهگاه او را میبینم، از آن خبرنگارهای سمجیست که تا به خواستهاش نرسد، سوژهاش را به حال خودش نمیگذارد. حالا هم یکی از بهترین سوژههایش را یافته و آن کسی جز من نیست، دوست صمیمیاش!
به صورتم نگاه میاندازد و میپرسد:" واقعا تو این کار رو باهاش کردی؟ هیچ باورم نمیشه! مسعود این ته نامردیه! چه طور دلت اومد با کسی که از خودت ضعیفتره این جوری رفتار کنی؟ "
فنجان قهو...
57 بازدید
3 likes
بلاگ نویسان برتر
موضوعات مهم
- ترس
- بیل را بکش
- تارانتینو
- رامبدخانلری
- قصه بزرگترین ترس زندگی من
- قصهی بزرگترین ترس من . رامبد خانلری . ترس .
- کافه،گارسون
- جمعه
- باشگاه کتابخوانی چشمه، آوای کوهستان، کتاب آوای کوهستان، تیرماه
- بزرگ ترین ترس من
- فضای مجازی، تنهایی، دنیای امروز،
- عشق_
- خاطره نویسی،خاطرات،شین براری ،
- اولین مدارس دخترانه ایران،اولین مدرسه دخترانه،رشت،اولین ها در رشت،شهروز براری،
- پدر
داغ از ژوئن 22, 2022