نوشتهها
دسته بندی ها
عشق حساب و کتاب ندارد
اصول ، فرمول و معادله هم ندارد
یک سر سود است یا یک سر زیان
زمانی که در فکرش نیستی نقش یک بازیگر مهربان و دلسوز را در صحنه تاتر زندگی ات چنان ماهرانه بازی می کند که سرگرم شده و هست و نیستت را به دست فراموشی بسپاری
عشق کاری می کند ساعت ها به عنوان یک بیننده پر و پا قرص بنشینی و از زیبایی های ساختگی که تو را هر لحظه با ان جادو می کند مشاهده کرده و از ان پس چشم هایت نابینا ،گوش هایت ناشنوا شده و تنها رنگارنگ های پوشالی در دیدگانت ارزشمند و فریبا می گردد و لعنت...
1 view
0 likes
دیروز جمعه، جزء معدود جمعههای خوب من بود.
کلا جمعهها رو زیاد دوست ندارم. چون ما باغ نداریم که مثل بقیه بریم. خانواده کمجمعیتی هستیم و کلا جمعهها خیلی کسل کننده است برامون.
از طرف دیگه پدرم روز جمعه فوت کرد و همین کافیه که جمعه خوب نباشه.
اما دیروز عالی بود.
چون جواب آزمون آموزشپو پرورش اومد.
و من ۳۷ ساله با دو تا بچه تونستم قبول بشم.
و تقریبا میشه گفت بدون هیچ کمکی خوندهبودم.
البته اصلا معلوم نیست، مرحله بعد چی بشه. ولی تا همینجا هم خیلی راضیم از خودم.
برم که برای ...
6 بازدید
3 likes
رفتیم کافه، دوستم میگه دلم میسوزه برای کسایی که اینجا گارسون هستند، واقعا چرا باید دل آدم بسوزه. من که خیلی دوست داشتم اینجا کار کنم. گارسون بودن یا راننده تاکسی بودن خیلی شغلهای هیجانانگیزی هستند و بعضی از ما آدمها هستیم که با نگاه از بالا به پایینمون حال طرف رو بد میکنیم.
تا حالا فکر کردی دوست داشتی از این مدل شغلها داشتهباشی که با مردم خیلی در مراوده باشی؟
چقدر داشتی... .
11 بازدید
4 likes
از زنهایی که درباره بالا بودن وزن بچهشون موقع به دنیا اومدن، یا خوب بودن شیرشون و وزنگیری عالی بچه و یا زود باردار شدنشون تعریف میکنند، متنفرم. از زنهایی که تا میبینن حوصله نداری، فوری میگن شدی یا میخوای بشی بدم میاد. از زنهایی که تا دو کلمه درددل میکنی میگن ناشکری نکن، حالم به هم میخوره. از زنهایی وقتی یه زن دیگه بهش خيانت میشه، میگن تقصیر خودش بوده به شوهرش نرسیده، چندشم میشه. من دشمن این زنهام. حتما که اونا هم دشمن منن.
14 بازدید
3 likes
امروز حالم بهتره؛ خیلی بهتر نه شرایط فرق کرده و نه تواناییم برای دادن فحشهای رکیک و زدن ضربههای سهمگین رو از دست دادم.
فقط تونستم حرف بزنم. زیااااد حرف بزنم.
سبک شدن با حرف زدن واقعا خیلی خوبه.
و البته یه حرف و اون اینکه من درکت میکنم. اونم از طرف متهم اصلی و در نهایت معذرتخواهی.
10 بازدید
3 likes
رفتم درمانگاه آمپول بزنم؛ خانمه پرسید چند سالته.
خواستم بگم بیست و ... که یهو یادم اومد سی و ... .
کارم که تموم شد یاد این افتادم که چندین سال از بابام که میپرسیدم چند سالته میگفت سی و هفت سال.
یعنی حسش چی بود؟!
خوش گذشته بود تو سی و هفت سالگی بهش؟!
نمیخواست به چهل نزدیک بشه؟!
خودم که دلم نمیخواد به چهل نزدیک بشم.
انگار از چهل که رد میشی، نصف بیشتر راه رو رفتی و این خیلی حس بدی میده به آدم.
گرچه خیلیم مهم نیست، چون حتی اگر از چهل هم رد بشم فکر نکنم درونم از بیست و پن...
27 بازدید
3 likes
اول:
دکتر میگه سیستم ایمنی بدنت خیلی ضعیف شده باید مراقب خودت باشی که مریض نشی چون حساسیت دارویی داری ونمیتونی فعلا دارو هم مصرف کنی!
میگم باید چیکار کنم؟
میگه: باید اعصابت رو تقویت کنی.
نباید استرس داشته باشی.
باید خوب غذا بخوری و تا میتونی میوه و لبنیات مصرف کنی.
ورزش کنی.
مدیتیشن کنی.
خوب بخوابی و کلا آروم باشی.
بعد خودش سرش رو میاره بالا و نگاهم میکنه و میگه البته این روزا هیچکس اعصابش آروم نیست توی این مملکت!
دوم:
میام خونه و یه پادکست مدیتیشن میذارم که سعی کنم آ...
55 بازدید
8 likes
ماجرا از جایی شروع شد که.... میل بارفیکس نصب روی چارچوب درب خورد توی سرم . ......
کمی چشمام دو دو زد ، و آلبالو گیلاس چید . ولی خب اوفت لاتی داشت اگر میگفتم آخ ..... پس به روی خودم نیاوردم .
بعد هم که
_ ژانا بجای تماشای مسابقات والیبال لیگ بانوان روسیه ، پذیرفت که یک فیلم وحشتناک ببینیم . تازه فیلم به جای خوبش رسیده بود و شخصیت ترسناک قرار بود از توی جعبه تلویزیون توی لوکیشن بیرون بیاد چهار دست و پا که یهو......
34 بازدید
2 likes
بهش میگم: مامان یه چند روز بیام خونتون بچهها رو نگه دار . من درس بخونم ؛ امتحان نزدیکه ها.
میگه: آخه اینا که پیش من نمیمونن. آخه تو با دو تا بچه... .
انگار نه انگار خودش تا دیروز گیر دادهبود که سر کار برم و فلان.
میگم: خب با این وضع قبول بشم چی؟
میگه: همینو بگو.
- خب میخوای نرم اصلا امتحان بدم.
- نه ....
میپرم وسط حرفش که تو و حاجخانم(مادرهمسرم) نگهشون میدارید دیگه.
انگار همه مطمئن بودن من نمیتونم کار پیدا کنم که هی میگفتن برو سر کار؛ وگرنه از کمک و فلان هیچ خبری نیست.
میرم تو...
51 بازدید
3 likes
دوستان نکته آموزشی این یادداشت آین است که در نوشتن ناداستان ملزم به ثبت تصاویر مرتبط با روند ماجرا هستید زیرا از اصول اصلی نوشتن ناداستان این مورد است . بنده در همبودگاه یک عضو ساده و معمولی مانند سایر اعضا هستم و بسیاری مواقع مواردی را نیاز به اشاره میبینم و ذکر میکنم مثلا در ناداستان بازی مرکب و اسنپ از آقای حسام زاهدی بعنوان ناداستان تمامی نکات صحیح یک ناداستان رعایت شده بود زیرا حتی اسکرین شات های ماجرا و گفتگو و روند جریان بین شخص اصلی و اسنپ در قالب اسکرین شات درج شده بود . ولی خ...
51 بازدید
4 likes
زن شکست خورده بود، نه شعر، نه کتاب، نه قهوه، نه تمام چیزهایی که جبران خلیلجبران برایش نسخه پیچیده بود، حالش را خوب نمیکرد.
مرد گفته بود: ما بر سر آن عهد که بستیم، هستیم.
زن دلش خنده میخواست، از آن خندههای بیخیال از ته دل. اما نه جوکهای آنچنانی، نه فیلمهای کمدی و نه بیمزگیهای بهترین دوستش پشت تلفن، هیچکدام خندههایش را کوک نمیکرد.
مرد در گوشش زمزمه کرده بود: ما بر سر آن عهد که بستیم، هستیم.
زن خل شده بود، پاهایش بیقرار رفتن بود و تمام تنش در تب و تاب جاده، اما نه کاروانی ب...
75 بازدید
9 likes
موسیقی محبوبیتش آنجایی دوچندان می شود که حرف دلت را در قالب نت می نوازد . جایی که تو سکوت را بر سخن ترجیح می دهی ، موقعیتی که فکر می کنی کلمات هیچوقت نمی تواند حست را بیان کند، موسیقی می آید و دستی میگیرد و برایت مرهمی می شود .موسیقی وقتی نواخته می شود شبیه شی ناچیزی می شوم در برابر باد که از خود قدرتی ندارد و باد هرجا که دلش می خواهد تو را می برد . موسیقی ، انسان را جلا می دهد ، هویتش را برای دقایقی از صفحه روزگار پاک می کند و شبیه نوزادی می کند که هیچ ذهنیتی از جهان ندارد و تنها صدای مادر ( م...
64 بازدید
3 likes
بلاگ نویسان برتر
موضوعات مهم
- قصه بزرگترین ترس زندگی من
- اولین مدارس دخترانه ایران،اولین مدرسه دخترانه،رشت،اولین ها در رشت،شهروز براری،
- خاطره نویسی،خاطرات،شین براری ،
- عشق_
- فضای مجازی، تنهایی، دنیای امروز،
- بزرگ ترین ترس من
- باشگاه کتابخوانی چشمه، آوای کوهستان، کتاب آوای کوهستان، تیرماه
- جمعه
- کافه،گارسون
- پدر
- قصهی بزرگترین ترس من . رامبد خانلری . ترس .
- ترس ، آب
- رامبدخانلری
- تارانتینو
- بیل را بکش
- ترس
- #ترس
- بزرگترین ترس زندگی_مهاجرت _کودکی
- تنفر
- ترس، رامبد خانلری، حکمت سجادی،یک نویسنده یک موضع
- بزرگترین ترس من، یک نویسنده یک موضوع، رامبد خانلری
- پیوند به منابع ،سرگرمی،ادبیات داستانی،لینک ،
داغ از ژوئن 20, 2022